پارت اول (یک شب رویا یک شب کابوس)
🌷
چقدر زشتم .
همیشه توی مدرسه سر هر موضی ، حتی اگر بی اهمیت باشه ، مدتها بحث
می کنن گاهی حوصله ام سر میره ، یکی از حرفای همیشگی شون ، تیپ
هنر پیشه های خارجی فلان خانندس .
سمانه که اطلاعاتش از همه بیشتره همیشه نگین حلقه بچه هاس ، آخه داءما
ماهواره میبینه خودش هم خیلی شیک راه میره .
اون روز بعد از ورزش حسابی گرمم شده بود و صورتم سرخ شده بود متوجه شدم که
شیرین خیره خیره نگاهم میکنه ، باتعجب پرسیدم : چی شده ؟ نگاه داره ؟
همین طور که به مند نزدیک میشد پرسید : حالابرای جوشای صورتت دکتر
رفتی ؟
انگار اهمیت نمیدم گفتم : آره یه دکتر عمومی رفتم کرم گرفتم ولی به درد
نمی خوره .
شیرین گفت: آخه آدم میره دکتر عمومی ؟!
این جوشا روی صورتت بمونه چی ؟
من یه دکتر متخصص می شناسم برو پیش این ، بعد
روی کاغذ اسم و آدرس دکتر رو نوشت و داد به من .......
راست میگن ، خیلی زشت شدم باید با مامان صحبت
کنم . شب موقع خواب از بس به حرفای بچه ها فکر
کرده بودم کابوس یه دختری رو دیدم که جلوی
آیینه ایستاده و خودش رو نگاه می کنه .
یه دفعه صورتش شروع می کنه به جوش
زدن بعد از چند لحظه تمام صورتش پراز
جوشای قرمز میشه اون دختره من
بودم ( سارا )
ادامش پست بعدی ......
🌷
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کپی ممنوع 🙏